بیانیه شاهزاده رضا پهلوی و پاسخ احمد جنتی
سپتامبر 13, 2009 با sarbazemihan
ایرانیان،
از فردای فرود خمینی در گورستان و چیره شدن هیچ انباشته از پوچ اش برخاک پاک ایران، آواز «قادسیۀ دوم» بر سر بسیاری از زبان ها افتاد. کشتار ننگ آور و فریبکارانۀ افسران دلاور ایرانزمین، کشتار شرم آورانۀ سیاست ورزان میهن پرست و حتی اعدام نخستین بانوی وزیر ایرانی، و سپس، یک به یک، کشتار برنامه ریزی شدۀ همۀ آن جوانان دلیر و دگراندیش بی گناهی که بابک وار بر سر موضع ایستادند و به ولایت جهل و ستم «نه» گفتند، همه و همه، نشان از یک چیز داشت: تازش دگربارۀ تاریکی و چیرگی بیگانگان بر میهن!
هم میهنانم،
عطاملک جوینی، تاریخ نگار بزرگ میهن مان، برایند تاخت و تاز سپاهیان مغول به ایرانزمین را این چنین به نقش می کشد: “آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند”! این جمله، با همۀ فشردگی اش، از روزن من، بزرگ ترین و گویا ترین داستان کوتاه، از تاریخ بلندِ جنایات اهل بیابان در میهن ماست؛ و من شکی در این ندارم، که در فردای فروپاشی این نظام اهریمنی نیز، که از همان روز نخست کلاغ های اش را به جان گل های اقاقی انداخت، تاریخ، سخنی از همین دست خواهد گفت.
ایرانیان،
دیگر بس است، امروز دیگر هنگام یک تعیین و تکلیف تاریخی فرارسیده است. هزاره ای نوین آغاز شده است و ما، که هم به علت های بیرونی و هم به علت های درونی از برخی دیرکردهای تاریخی رنج می بریم، در آستانۀ یک ساعت صفر تاریخی ایستاده ایم. این چنین است که یکایک شما را به اندیشیدن ژرف، و به گزینش در مورد امری سرنوشت ساز فرا می خوانم:
عزیزانم،
بیایید تا به همدلی و هم اندیشی یکدیگر، از هر تیره و طایفه وطبقه، با هر زبان و دین و باور، مشق های ناکردۀ تاریخی مان را، چه در پهنۀ فرهنگ، و چه در زمینۀ سیاست، یکبار برای همیشه بنویسیم و دفترهایی را، که شایستۀ بسته شدن شان می انگاریم، یکبار برای همیشه، بربندیم.
چرا که دست کم، من، به سهم خود، دیگر به هیچ روی نمی توانم ببینم که فرزندان کورش را، چون یک تکه گوشت قربانی، از پنجرۀ کوی دانشگاه به بیرون پرتاب کنند و همزمان نعره برکشند: این هم سهم این یا آن قدیس!
چرا که دست کم، من به سهم خود، دیگر به هیچ روی نمی توانم ببینم که به دختران تهمینه و پسران سیاوش در بیدادگاه های این نظام کهریزکی تجاوز کنند و پیکر تجاوز شده شان را بسوزانند و یا که سیمان گیرند، و نام این توحش برهنه را نیز، با بی شرمی و جهالت تمام، «جهاد فی سبیل الله» گذارند.
این چنین است، که روی سخن من اینک با همۀ سردمداران حکومت جنون زدۀ ولایت فقیه، به ویژه با نهاد روحانیت وابسته به حکومت است؛ چرا که این نهاد، یعنی نهاد دین، بی هیچ شکی، امروز در برابر یک گزینش بزرگ و سرنوشت ساز تاریخی ایستاده است، نه تنها برای ایران، بلکه برای کل حوزۀ تمدنی ایرانی؛ گزینش این است: در کنار مردم ایستادن و به تمامی از حکومت بیرون آمدن، و یا در کنار رژیم ماندن و بر سنت سرکوب و الاهیات شکنجه پای فشردن!
آقایون،
روی سخن من با شما، و با همۀ آن پیشوایانی است که به نام دین، هزار و چهارصد سال است که گاه بی میانجی و گاه با میانجی، و سی سال است که بطور یکراست بر این بوم فرمان می رانید، بدین پرسش های زمینی من ایرانی، که اگر می خواهید می توانید نام اش را استفتاء نیز بگذارید، پاسخ دهید:
چگونه و به پشتوانۀ کدام الاهیات است که به این آب و خاک، اینچنین به چشم بیگانه می نگرید؟
چگونه و به پشتوانۀ کدام الاهیات است که بر ایران، رفتاری را روا می دارید که گویی، کودک سرراهی تاریخ است؟
چگونه و به پشتوانۀ کدام الاهیات است که میراث تمدن ایران را شایستۀ حراج کردن و سوزاندن و به آب بستن و به کلنگ برکندن می دانید؟
چگونه و به پشتوانۀ کدام الاهیات است که به ایرانی، به چشم بنده و موالی و صغیر می نگرید، کودک ش را به بیگاری می کشید، زنش را در چهارگوشۀ جهان به فروش می گذارید
و از گُردۀ مَرد اش تسمه بر می کشید؟
آخر چگونه و به پشتوانۀ کدام الاهیات است که تجاوز به عنف را، بر دختر و پسر ایرانی، مجاز می شمارید؟
آقایون،
امروز، این شما و فقط شما هستید که بر ایران ما فرمان می رانید، پس در نهایت، این شما و سنت عالیه ای که خود را بدان وابسته می دانید هستید، که باید پاسخ سی سال جنایت قانونی شده و ویرانی پیوسته را بدهید:
بنابراین چرا سکوت می کنید و دست بر دست می گذارید؟
چرا، شما به عنوان علمای عرصۀ دین و نگهبانان وجدان، در برابر ستم بی پایانی که بر مردم شکیبا و نجیب این سرزمین می رود خود را به ناآگاهی می زنید؟
چرا گوش های تان در برابر فریادهای ممتد ملت رنج کشیدۀ ایران ناشنوا شده است و چرا دست رد بر خشونت بهیمی ای که برفرزندان زال و رودابه، بر مهدی ها و ترانه های میهن می رود نمی زنید؟
چرا به سوی مردم نمی آیید و در برابر توحش عریان این فریب کارترین حکومت تاریخ، که پشیزی برای کرامت انسان ارزش قائل نیست، نمی ایستید؟ به راستی چرا؟ و به من بگویید، انگیزۀ این بی تفاوتی آشکار در برابر ستم چیست؟
آقایان روحانی،
من، به هر ایمانی که به انسان ارج گذارد، فارغ از اینکه از آن کدام ملت و فرهنگ باشد، احترام می گذارم، و البته، در برابر هر ایمانی، که انسان را، به ویژه ایرانی را زیرپا گذارد و شان آدمی را به هیچ گیرد، می ایستم. پس تکلیف خود را روشن کنید، چرا که تکلیف من، چون روز، روشن است:
من، میان آن جوان ایرانی که از پنجره پرتاب می شود تا که در پای درگاهی متعالی قربانی شود، بی هیچ شک و گمانی، نه جانب آن درگاه نیازمند به گوشت لُخم انسان، بلکه جانب آن ایرانی لگدمال شده، جانب فرزند نگونبخت کوروش را می گیرم. وسلام!
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
——————————
پاسخ احمد جنتی :
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلال و صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام
فتوای حضرت آیت الله احمد جنتی به استفتاء رضاپهلوی
به نیابت از طرف مراجع جایز التقلید؛ مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت العظمی وحید خراسانی، حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی (دام ظلّه)، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالى)، حضرت آيت اللّه العظمى آقاى حاج شيخ لطفاللّه صافى گلپایگانی (مد ظله العالى)
ماه مبارک رمضان ماه بندگی و عبادت و ماه بهار قرآن است. ماهی است که بنابر فرموده نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم درآن به میهمانی خداوند دعوت شده ایم. برهرانسان عاقلی است که فرصتهای بی نظیر این ماه راغنیمت شمرد و برای سفر دشوار و طولانی آخرتش توشه برگیرد. بسیاری از اعمالی که دراین ماه مورد سفارش معصومین علیهم السلام است ، درعین داشتن ثواب فوق العاده مشقتتی ندارد و وقت چندانی نمی گیرد.
آقای رضا پهلوی، اولا مسلمانی که در ماه مبارک رمضان زبانش روزه نباشد، حق استفتاء از علما ندارد و پاسخ به وی جایز نیست
دوما چیزی که انتظارش را داشتیم هنوز در اجتماع ایران اجراء نشده است. سوما حمله دشمن بر علیه استقرار اسلام حکومتی ، حمله علیه برقراری نظام و مقررات مقدس با هزار و چهارصد سال قدمت و حمله برای تحقق آنچیزی است که خود ملت میخواهد.
به یقین باید بدانید که در طول سی سال حکومت هنوز مقررات اسلام حکومتی را در جامعه ایران به اجرا نکشیده ایم. بهمین لحاظ انضباطی که خاص احکام اسلام حکومتی است برای بسیاری روشن نشده است. هویت اسلامی و دستورات اسلام حکومتی، بر اساس عدل و انصاف و مهر و دوستی است. اصل فلسفه اسلام حکومتی، اجرای قوانین شرعی است و طی چهارده قرن مطابق با نیاز جامعه تدوین شده است. اصل دیگر لایتغیر بودن قوانین است که از این اصل، اصل مهمتری مشتق میشود که حمایت بی چون و چرای قوانین شرعی است بر تمام شئون اجتماعی در هر زمان و هر مکان
از آنجا که اجتماع به علت سیر تکاملی خود نیاز به روابط حقوقی مناسب با معنویات دارد لذا نه میتواند از قوانین شرعی چشم پوشی کند و نه میتواند تعالیم اسلام که با نیازش هماهنگ است به اجرا در نیاورد. لاجرم ایمان مذهبی و مسئولیت روحانیون این سبب را توجیه میکند که با ارشاد و اعتقاد یعنی همان چیزی که یکی از عوامل زیر بنایی گسترش اسلام بود به حاکمیت آن قوانین بپردازد و اصل حاکمیت اراده را که رکن اصلی برای زندگی مومنین است متکامل سازد
روحانیت برای گسترش ایمان به اسلام یعنی همان ایمان فرد مسلمانی که زیر ضربات سنگین قهر و خوف استکبار جهانی رفته است، اقدام کرده است. رضای خدا، ترقی و تعالی اسلام، احترام قرآن که پدران و مادران ما مسلمانان از باب تهذیب اخلاق و وحدانیت و عدالت خداوند بدان ایمان تقدیم کردند، همان ایمان را چون تبری بر سر و ریشه صهیونیستها فرود میاورند
به حقیقت میگویم که شما هنوز نمیدانی حکومت اسلامی چیست و اسلام حکومتی کدام است. هنوز نمیدانی قدرت دشمن شکن اسلام حکومتی چیست. هنوز نمیدانی که اصلاح جامعه از صدها هزار نفر در راه اسلام حکومتی برای مراجع عالیقدر از نوشیدن یک جرعه آب آسانتر و یک وظیفه و تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی که تمام مردم عالم به پای شاگرد کلاس اول مدرسه فیضیه، انجمن حجتیه و مدرسه حقانی نمی رسند و باید از یک طلبه ی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم سالهای بیاموزند. هنوز نمیدانی که ایمان و اعتقاد تمام انسانهای عالم به عقیده مراجع تشیع یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی ارشاد تمام پیروان بودا، مسیح و موسی یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی قهر ابدی با دشمنان اسلام یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی ارزشهای جامعه ی اسلام در چهارده قرن یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی محو آثار بت پرستان پیش از اسلام یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی تعلیم تمام زنان و تربیت تمام مردان هرگز تجاوز محسوب نمیشود بلکه حق اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی تکلیف مجرم توبه و نجات معنویت یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی که طعم اسلام راستین حکومتی را همه ی مردم نچشیده اند هنوز چهره منزه اسلام حکومتی به اجتماع ما درست نشان داده نشده است و اینها که میبینید تبسم های مهربانانه اسلام حکومتی است
این گلایه ها حتی اشاره ای هم در راه اسلام حکومتی به حساب نمیاید. ما هنوز دست بکار نشده ایم. هنوز محکم نشده ایم، هنوز فرصت میخواهیم تا معنی واقعی اسلام حکومتی را ارائه دهیم. وگرنه این همه رحم و مماشات نمیکردیم
ما هزار و سی صد و پنجاه و هفت سال صبر کردیم و نوحه خواندیم و اکنون دفع الوقت نمیکنیم. متشیع مومن عدالت اسلام حکومتی را نشان خواهد داد تا مسلمانی را اشاعه دهد. شرع نبی بر تمام ایران و دنیا حکومت خواهد داد تا موازین اسلامی را جلوه دهد، بسیج سراسری ایران و جهان غیر اسلام را حجت و واجب خواهد کرد تا عساکر اسلامی بوجود آورد و پاسداران جهان اسلام را بوجود آورد یعنی همان غزوه که در صدر اسلام به نجات عالم کمر بستند
تا وقتی که نام اسلام هست تا وقتی که نام قرآن هست حکومت اسلامی برپا خواهد بود. اسلام راستین همان اسلام تهذیبی است. ما نقاب از چهره ی اسلام آریامهری برداشتیم و با وحدت کلمه برای حفظ جامعه معتقد به اسلام حکومتی مبارزه خواهیم کرد
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
احمد جنتی
نوزده رمضان هزاروچهارصد وسی
سپتامبر 13, 2009 با sarbazemihan
ایرانیان،
از فردای فرود خمینی در گورستان و چیره شدن هیچ انباشته از پوچ اش برخاک پاک ایران، آواز «قادسیۀ دوم» بر سر بسیاری از زبان ها افتاد. کشتار ننگ آور و فریبکارانۀ افسران دلاور ایرانزمین، کشتار شرم آورانۀ سیاست ورزان میهن پرست و حتی اعدام نخستین بانوی وزیر ایرانی، و سپس، یک به یک، کشتار برنامه ریزی شدۀ همۀ آن جوانان دلیر و دگراندیش بی گناهی که بابک وار بر سر موضع ایستادند و به ولایت جهل و ستم «نه» گفتند، همه و همه، نشان از یک چیز داشت: تازش دگربارۀ تاریکی و چیرگی بیگانگان بر میهن!
هم میهنانم،
عطاملک جوینی، تاریخ نگار بزرگ میهن مان، برایند تاخت و تاز سپاهیان مغول به ایرانزمین را این چنین به نقش می کشد: “آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند”! این جمله، با همۀ فشردگی اش، از روزن من، بزرگ ترین و گویا ترین داستان کوتاه، از تاریخ بلندِ جنایات اهل بیابان در میهن ماست؛ و من شکی در این ندارم، که در فردای فروپاشی این نظام اهریمنی نیز، که از همان روز نخست کلاغ های اش را به جان گل های اقاقی انداخت، تاریخ، سخنی از همین دست خواهد گفت.
ایرانیان،
دیگر بس است، امروز دیگر هنگام یک تعیین و تکلیف تاریخی فرارسیده است. هزاره ای نوین آغاز شده است و ما، که هم به علت های بیرونی و هم به علت های درونی از برخی دیرکردهای تاریخی رنج می بریم، در آستانۀ یک ساعت صفر تاریخی ایستاده ایم. این چنین است که یکایک شما را به اندیشیدن ژرف، و به گزینش در مورد امری سرنوشت ساز فرا می خوانم:
عزیزانم،
بیایید تا به همدلی و هم اندیشی یکدیگر، از هر تیره و طایفه وطبقه، با هر زبان و دین و باور، مشق های ناکردۀ تاریخی مان را، چه در پهنۀ فرهنگ، و چه در زمینۀ سیاست، یکبار برای همیشه بنویسیم و دفترهایی را، که شایستۀ بسته شدن شان می انگاریم، یکبار برای همیشه، بربندیم.
چرا که دست کم، من، به سهم خود، دیگر به هیچ روی نمی توانم ببینم که فرزندان کورش را، چون یک تکه گوشت قربانی، از پنجرۀ کوی دانشگاه به بیرون پرتاب کنند و همزمان نعره برکشند: این هم سهم این یا آن قدیس!
چرا که دست کم، من به سهم خود، دیگر به هیچ روی نمی توانم ببینم که به دختران تهمینه و پسران سیاوش در بیدادگاه های این نظام کهریزکی تجاوز کنند و پیکر تجاوز شده شان را بسوزانند و یا که سیمان گیرند، و نام این توحش برهنه را نیز، با بی شرمی و جهالت تمام، «جهاد فی سبیل الله» گذارند.
این چنین است، که روی سخن من اینک با همۀ سردمداران حکومت جنون زدۀ ولایت فقیه، به ویژه با نهاد روحانیت وابسته به حکومت است؛ چرا که این نهاد، یعنی نهاد دین، بی هیچ شکی، امروز در برابر یک گزینش بزرگ و سرنوشت ساز تاریخی ایستاده است، نه تنها برای ایران، بلکه برای کل حوزۀ تمدنی ایرانی؛ گزینش این است: در کنار مردم ایستادن و به تمامی از حکومت بیرون آمدن، و یا در کنار رژیم ماندن و بر سنت سرکوب و الاهیات شکنجه پای فشردن!
آقایون،
روی سخن من با شما، و با همۀ آن پیشوایانی است که به نام دین، هزار و چهارصد سال است که گاه بی میانجی و گاه با میانجی، و سی سال است که بطور یکراست بر این بوم فرمان می رانید، بدین پرسش های زمینی من ایرانی، که اگر می خواهید می توانید نام اش را استفتاء نیز بگذارید، پاسخ دهید:
چگونه و به پشتوانۀ کدام الاهیات است که به این آب و خاک، اینچنین به چشم بیگانه می نگرید؟
چگونه و به پشتوانۀ کدام الاهیات است که بر ایران، رفتاری را روا می دارید که گویی، کودک سرراهی تاریخ است؟
چگونه و به پشتوانۀ کدام الاهیات است که میراث تمدن ایران را شایستۀ حراج کردن و سوزاندن و به آب بستن و به کلنگ برکندن می دانید؟
چگونه و به پشتوانۀ کدام الاهیات است که به ایرانی، به چشم بنده و موالی و صغیر می نگرید، کودک ش را به بیگاری می کشید، زنش را در چهارگوشۀ جهان به فروش می گذارید
و از گُردۀ مَرد اش تسمه بر می کشید؟
آخر چگونه و به پشتوانۀ کدام الاهیات است که تجاوز به عنف را، بر دختر و پسر ایرانی، مجاز می شمارید؟
آقایون،
امروز، این شما و فقط شما هستید که بر ایران ما فرمان می رانید، پس در نهایت، این شما و سنت عالیه ای که خود را بدان وابسته می دانید هستید، که باید پاسخ سی سال جنایت قانونی شده و ویرانی پیوسته را بدهید:
بنابراین چرا سکوت می کنید و دست بر دست می گذارید؟
چرا، شما به عنوان علمای عرصۀ دین و نگهبانان وجدان، در برابر ستم بی پایانی که بر مردم شکیبا و نجیب این سرزمین می رود خود را به ناآگاهی می زنید؟
چرا گوش های تان در برابر فریادهای ممتد ملت رنج کشیدۀ ایران ناشنوا شده است و چرا دست رد بر خشونت بهیمی ای که برفرزندان زال و رودابه، بر مهدی ها و ترانه های میهن می رود نمی زنید؟
چرا به سوی مردم نمی آیید و در برابر توحش عریان این فریب کارترین حکومت تاریخ، که پشیزی برای کرامت انسان ارزش قائل نیست، نمی ایستید؟ به راستی چرا؟ و به من بگویید، انگیزۀ این بی تفاوتی آشکار در برابر ستم چیست؟
آقایان روحانی،
من، به هر ایمانی که به انسان ارج گذارد، فارغ از اینکه از آن کدام ملت و فرهنگ باشد، احترام می گذارم، و البته، در برابر هر ایمانی، که انسان را، به ویژه ایرانی را زیرپا گذارد و شان آدمی را به هیچ گیرد، می ایستم. پس تکلیف خود را روشن کنید، چرا که تکلیف من، چون روز، روشن است:
من، میان آن جوان ایرانی که از پنجره پرتاب می شود تا که در پای درگاهی متعالی قربانی شود، بی هیچ شک و گمانی، نه جانب آن درگاه نیازمند به گوشت لُخم انسان، بلکه جانب آن ایرانی لگدمال شده، جانب فرزند نگونبخت کوروش را می گیرم. وسلام!
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
——————————
پاسخ احمد جنتی :
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلال و صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام
فتوای حضرت آیت الله احمد جنتی به استفتاء رضاپهلوی
به نیابت از طرف مراجع جایز التقلید؛ مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت العظمی وحید خراسانی، حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی (دام ظلّه)، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالى)، حضرت آيت اللّه العظمى آقاى حاج شيخ لطفاللّه صافى گلپایگانی (مد ظله العالى)
ماه مبارک رمضان ماه بندگی و عبادت و ماه بهار قرآن است. ماهی است که بنابر فرموده نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم درآن به میهمانی خداوند دعوت شده ایم. برهرانسان عاقلی است که فرصتهای بی نظیر این ماه راغنیمت شمرد و برای سفر دشوار و طولانی آخرتش توشه برگیرد. بسیاری از اعمالی که دراین ماه مورد سفارش معصومین علیهم السلام است ، درعین داشتن ثواب فوق العاده مشقتتی ندارد و وقت چندانی نمی گیرد.
آقای رضا پهلوی، اولا مسلمانی که در ماه مبارک رمضان زبانش روزه نباشد، حق استفتاء از علما ندارد و پاسخ به وی جایز نیست
دوما چیزی که انتظارش را داشتیم هنوز در اجتماع ایران اجراء نشده است. سوما حمله دشمن بر علیه استقرار اسلام حکومتی ، حمله علیه برقراری نظام و مقررات مقدس با هزار و چهارصد سال قدمت و حمله برای تحقق آنچیزی است که خود ملت میخواهد.
به یقین باید بدانید که در طول سی سال حکومت هنوز مقررات اسلام حکومتی را در جامعه ایران به اجرا نکشیده ایم. بهمین لحاظ انضباطی که خاص احکام اسلام حکومتی است برای بسیاری روشن نشده است. هویت اسلامی و دستورات اسلام حکومتی، بر اساس عدل و انصاف و مهر و دوستی است. اصل فلسفه اسلام حکومتی، اجرای قوانین شرعی است و طی چهارده قرن مطابق با نیاز جامعه تدوین شده است. اصل دیگر لایتغیر بودن قوانین است که از این اصل، اصل مهمتری مشتق میشود که حمایت بی چون و چرای قوانین شرعی است بر تمام شئون اجتماعی در هر زمان و هر مکان
از آنجا که اجتماع به علت سیر تکاملی خود نیاز به روابط حقوقی مناسب با معنویات دارد لذا نه میتواند از قوانین شرعی چشم پوشی کند و نه میتواند تعالیم اسلام که با نیازش هماهنگ است به اجرا در نیاورد. لاجرم ایمان مذهبی و مسئولیت روحانیون این سبب را توجیه میکند که با ارشاد و اعتقاد یعنی همان چیزی که یکی از عوامل زیر بنایی گسترش اسلام بود به حاکمیت آن قوانین بپردازد و اصل حاکمیت اراده را که رکن اصلی برای زندگی مومنین است متکامل سازد
روحانیت برای گسترش ایمان به اسلام یعنی همان ایمان فرد مسلمانی که زیر ضربات سنگین قهر و خوف استکبار جهانی رفته است، اقدام کرده است. رضای خدا، ترقی و تعالی اسلام، احترام قرآن که پدران و مادران ما مسلمانان از باب تهذیب اخلاق و وحدانیت و عدالت خداوند بدان ایمان تقدیم کردند، همان ایمان را چون تبری بر سر و ریشه صهیونیستها فرود میاورند
به حقیقت میگویم که شما هنوز نمیدانی حکومت اسلامی چیست و اسلام حکومتی کدام است. هنوز نمیدانی قدرت دشمن شکن اسلام حکومتی چیست. هنوز نمیدانی که اصلاح جامعه از صدها هزار نفر در راه اسلام حکومتی برای مراجع عالیقدر از نوشیدن یک جرعه آب آسانتر و یک وظیفه و تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی که تمام مردم عالم به پای شاگرد کلاس اول مدرسه فیضیه، انجمن حجتیه و مدرسه حقانی نمی رسند و باید از یک طلبه ی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم سالهای بیاموزند. هنوز نمیدانی که ایمان و اعتقاد تمام انسانهای عالم به عقیده مراجع تشیع یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی ارشاد تمام پیروان بودا، مسیح و موسی یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی قهر ابدی با دشمنان اسلام یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی ارزشهای جامعه ی اسلام در چهارده قرن یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی محو آثار بت پرستان پیش از اسلام یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی تعلیم تمام زنان و تربیت تمام مردان هرگز تجاوز محسوب نمیشود بلکه حق اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی تکلیف مجرم توبه و نجات معنویت یک تکلیف اسلام حکومتی است. هنوز نمیدانی که طعم اسلام راستین حکومتی را همه ی مردم نچشیده اند هنوز چهره منزه اسلام حکومتی به اجتماع ما درست نشان داده نشده است و اینها که میبینید تبسم های مهربانانه اسلام حکومتی است
این گلایه ها حتی اشاره ای هم در راه اسلام حکومتی به حساب نمیاید. ما هنوز دست بکار نشده ایم. هنوز محکم نشده ایم، هنوز فرصت میخواهیم تا معنی واقعی اسلام حکومتی را ارائه دهیم. وگرنه این همه رحم و مماشات نمیکردیم
ما هزار و سی صد و پنجاه و هفت سال صبر کردیم و نوحه خواندیم و اکنون دفع الوقت نمیکنیم. متشیع مومن عدالت اسلام حکومتی را نشان خواهد داد تا مسلمانی را اشاعه دهد. شرع نبی بر تمام ایران و دنیا حکومت خواهد داد تا موازین اسلامی را جلوه دهد، بسیج سراسری ایران و جهان غیر اسلام را حجت و واجب خواهد کرد تا عساکر اسلامی بوجود آورد و پاسداران جهان اسلام را بوجود آورد یعنی همان غزوه که در صدر اسلام به نجات عالم کمر بستند
تا وقتی که نام اسلام هست تا وقتی که نام قرآن هست حکومت اسلامی برپا خواهد بود. اسلام راستین همان اسلام تهذیبی است. ما نقاب از چهره ی اسلام آریامهری برداشتیم و با وحدت کلمه برای حفظ جامعه معتقد به اسلام حکومتی مبارزه خواهیم کرد
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
احمد جنتی
نوزده رمضان هزاروچهارصد وسی
No comments:
Post a Comment