Saturday, July 4, 2009

رابطه ی ولایت فقیه با زندان استنفورد

http://www.limia.de/?p=395
آزمایش استنفورد پریسون یا آزمایش زندان استنفورد در سال ۱۹۷۱ با هدف توضیح رفتار انسان در اسارت انجام گرفت. تعداد ۲۴ دانشجو که از نظر جسمی و روحی کاملا سالم و از نظر اجتماعی به طبقه ی متوسط تعلق داشتند برای شرکت در این آزمایش در نظر گرفته شدند. دانشجوها را به قید قرعه به دو دسته تقسیم کردند: زندانبانان و زندانیان. دسته ی زندانیان باید مدارکی را امضا می کردند مبنی بر اینکه در طول آزمایش ممکن است بعضی از حقوق آنها زیرپا گذاشته شود. سپس همه را به خانه فرستادند تا زندگی عادی خود را ادامه دهند. مدتی بعد دوازده دانشجویی که برچسب زندانی خورده بودند توسط پلیس، جداگانه و در خانه های خود به جرم تلاش برای دزدی بازداشت شده و به انها گفته شد برای بازجویی به بازداشتگاه می روند سپس همگی را ابتدا به اداره پلیس و سپس با چشمها و دستهای بسته به زیرزمین دانشگاه استنفورد منتقل کردند. زندانبانان با اونیفورم مخصوص و عینک دودی (برای عدم ارتباط چشمی با زندانیان) مجهز شدند. تحقیر زندانیان از همان ابتدا شروع شد. طبق آزمایش آنها می بایست برای تفتیش بدنی کاملا لخت می شدند. سیس لباس مخصوص زندانیان به انها داده شد. جورابی به عنوان کلاه به سرشان انداختند، پاهایشان را با زنجیر بستند و به سینه ی هرکدام عددی آویزان کردند که نمایشگر نام و هویت زندانی بود. هیچ زندانی اجازه نداشت کلاه یا نمره اش را از جا در بیاورد بعد آنها را در سلولهای سه نفره انداختند. زندانیان که از لحظه ی دستگیری توسط پلیس کاملا شوک زده بودند و می دانستند که هیچ خلافی مرتکب نشده اند، سعی کردند با استدلال، گشودن باب صحبت یا منتظر شدن برای رسیدن وکیل موقعیتشان را توضیح دهند. اما هیچ کدام موثر نبود و در روز دوم اولین شورش به وقوع پیوست. انها شماره هایشان را کندند، کلاهها را در آوردند و درب سلولها را مسدود کردند. زندانبانان با حملات دسته جمعی به هر یک از سلولها و استفاده از کپسول اتشنشانی شورش را خواباندند. به عنوان مجازات تختخواب زندانیان را برداشتند و لباسهایشان را از آنها گرفتند. از طرف دیگر سلولی بهتر برای کسانی راه انداختند که در شورش دخالت نکرده بودند. به اینها تخت و لباسشان را پس دادند و در حضور زندانیان دیگر غذایی گرم جلویشان گذاشتند. بعد از چند ساعت این چند نفر را به میان بقیه زندانیان فرستادند. اینها با رهبران شورش و سایرین صحبت کرده و استدلال کردند که اطاعت محض در چنین شرایطی حداقل موجب می شود که تخت لباس و غذا داشته باشیم. این آزمایش خیلی زود از کنترل آزمایش کنندگان خارج شد. زندانیان شدیدا دپرس شده و هیچ تصوری از آینده نداشتند. زندانبانان رفتاری سادیستی از خود نشان دادند. آنها به ویژه شب هنگام وقتی که مطمئن می شدند دوربین ها خاموش شده، برای زندانیان مزاحمت درست کرده و آنها را عذاب می دادند. آزمایش را که قرار بود دو هفته طول بکشد، روز ششم قطع کردند.
قانون را نمی شود با رایزنی های پشت پرده اجرا کرد. هر جا که نور شفافیت نتابد خفاشهای ابهام سر بر می آورند و مولود چنین وضعیتی زندان استنفورد است. گاهی به کوچکی یک بازداشتگاه و زمانی به بزرگی یک کشور. آزمایش زندان استنفورد نشان داد که هرجا در جوامع انسانی عده ای برای انجام هرکاری دستشان باز باشد و هیچ مکانیسم کنترلی برای نظارت بر اعمالشان موجود نباشد، زورگویی بر انسانیت غلبه خواهد کرد.
این مثال را زدم که نشان دهم در کشور ما تداخل دین و سیاست و اصل ولایت مطلقه ی فقیه شهروندان را به دو دسته ی خودی و غیر خودی یا زندانبان و زندانی تبدیل کرده است. عده ای معتقدند که خامنه ای یا احمدی نژاد دشمن مردم ایران هستند و با رفتن یکی و ضعیف شدن دیگری مبارزه ی صدساله ی آزادی به ثمر می رسد در حالی که ما نه با افراد بلکه با مفاهیم روبروییم. دشمن ما نه آقای خامنه ای بلکه مفهوم ولایت فقیه است. هرکس دیگری هم غیر از خامنه ای بر این مسند بنشیند - حتی بر فرض محال خاتمی - دیر یا زود همین راه را خواهد رفت. قدرت مطلق حاصلی جز فساد به بار نمی آورد.

No comments:

Post a Comment