به مناسب درگيريهاي داخلي کودتاگران و تقديم به تمامي اصولگرايان:
نيمه شب هراسان با تلاش همسرم از خواب بيدار ميشوم. ميپرسد خواب ميديدي؟ فرياد ميزدي.
آري يکي از همان خوابهاي هميشگي روزهاي اخير. کودتاي 22 خرداد روز و شب را ازمن گرفته است. هفتههاست که خواب آرامي به چشم نداشتهام. خوابهاي سورئالي ميبينم. خواب ميبينم که نقاش ساختمانم و ديواري قرار است رنگ بزنم به رنگ ايران.
يکباري ديگر دادگاه عاملان کودتاست و من قاضيام. از شدت خشم قانع نيستم به مجازات اعدام، ناگهان گرگي ميشوم يا سگي که حملهور ميشود به متهمان تا خرخرهشان را بدرد. همه هستند، مرتضوي، شريعتمداري، خامنهاي ها و حتي لاريجاني.
دگر باري نشسته بر تخته پارهاي، بلمي در اقيانوسي غمگين و بي کرانم همراه با همان مجرمان، فرياد ميزنم بر سرشان و فحشها نثارشان ميکنم. هاشمي هم هست و به او ميگويم تو باعث اين همه تعفني.
هيچوقت معناي ماليخوليا را اينقدر شفاف لمس نکرده بودم.
نفرت جلوي چشمم را گرفته، عشق به انتقام تمام وجودم را تسخير کرده است. منطقا ميدانم بخشي از اين هياهوي جنجالي اخبار زيرزميني جنايات مطلقگرايان، بزرگنمايي شدهي قطب ديگر قدرت است اما ميدانم همان قدري هم که حقيقت دارد حيواني است. جنايت است. شيطان رو سفيد است پيش روي ملاها. پستهاي وبلاگ ابطحي را دوباره ميخوانم و باور نميکنم نگارنده آن سطور بتواند حتي اگر باند و دستهاش مطلقترين قدرت دنيا را داشته باشد با مخالفانش چنين کند که اينان ميکنند.
باور ندارم که قدرت فساد آور است. فاسدانند که هميشه خود را به قدرت ميرسانند وگرنه انسان فاني و محدود به کره خاکي -اگر انسان باشد نه حيواني در پوست انسان- را به چه کار آيد قدرت مطلق ولي يزال و ثروت کلان ولي فنا.
باور ندارم جهنمي باشد که جهنم همين جا روي زمين است و شيطان همين همنوعان ما.
اما بهشتي خواهد بود و بهشت آنروزي خواهد بود که دنيا پر شود از انسانهايي که راستگويند و بيتعصبند، عاشقند و مهربانند، آزادند و آزاديخواهند و باور ندارند به آخرت زيرا که شنيدهاند از پدران و مادرانشان که چگونه همين دنيا دارمکافات بوده براي شياطين انسان نما که روزگاري چنان خودشان به خودشان پيچيدند و همديگر را دريدند که زمين پاک شد از تعفن وجودشان.
No comments:
Post a Comment